دق الباب
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
ویکی واژه
جمله سازی با دق الباب
که ناگهان بشنیدم صدای دق الباب ز جای جستم و نزدیک در شدم هموار
کرد دق الباب در درگاه او خواست تا گردد به خواجه راهجو
به بستر مرض افتاده بود با تب و تاب یکی به باب رسالت نمود دق الباب