ورسنگ

لغت نامه دهخدا

ورسنگ. [ وَ س َ ] ( ص ) عجیب. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). غریب. ( ناظم الاطباء ). || معتبر. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). صاحب اعتبار. || خوش نما. || قابل ملاحظه. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) اعتبار یعنی از هر نوع چیزی در نظر خوش نماید و آن در آدمی از تنگی حوصله و تنگ چشمی به هم میرسد. عزت و حرمت و آبرو و توقیر و احترام. ( ناظم الاطباء ). || پاسنگ ترازو. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). پاره سنگ.

فرهنگ معین

(وَ سَ ) (اِ. ) پاسنگ ترازو.

فرهنگ عمید

= پارسنگ

ویکی واژه

پاسنگ ترازو.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت فال انگلیسی فال انگلیسی فال پی ام سی فال پی ام سی