عطالت

لغت نامه دهخدا

عطالت. [ ع َ ل َ ] ( ع اِمص ) عطالة. بیکاری و معطلی. ( از غیاث اللغات ). بیکاری. بطالت. تعطل.عطلت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به عطالة شود.
- عطالت و بطالت ؛ بیکاری و بیعاری. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
عطالة. [ ع َ ل َ ] ( ع مص ) باطل شدن و بیکار شدن. ( از اقرب الموارد ). بیکاری و معطلی. ( از آنندراج ). عطالت. و رجوع به عطالت شود.
عطالة. [ ع َ / ع ُ ل َ / ل َ ] ( اِخ ) کوهی است مر بنی تمیم را. ( منتهی الارب ). کوهی است بزرگ در دیار بنی سعد. و گویند کوهی است از آن بنی تمیم. و برخی آن را کوهی بلند در بحرین دانسته اند. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ معین

(عَ لَ ) [ ع . عطالة ] (اِمص . ) بیکاری .

فرهنگ عمید

بیکار شدن، بیکاری.

فرهنگ فارسی

بیکارشدن، بیکاری
( اسم ) بیکاری .

ویکی واژه

بیکا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال اوراکل فال اوراکل فال تک نیت فال تک نیت فال درخت فال درخت