بسیجنده

لغت نامه دهخدا

بسیجنده. [ ب َ ج َ دَ / دِ] ( نف ) بسیچنده. شخصی را گویند که استعداد و سامان کاری کند و آماده و مهیا سازد. ( برهان ). آماده و مهیا کننده ( ناظم الاطباء ). اسم فاعل است از بسیچیدن. یعنی حاضرشونده و حاضر کننده. ( مجمعالفرس ) :
چو شد هفته و کار شد ساخته
بسیچنده از کار پرداخته.نظامی.بسیچنده در آب پیروزه رنگ
بسیچید تا ماهی آرد بچنگ.نظامی.|| کار سازکننده را نیز گویند. ( برهان ). آماده و آماده کننده. ( ناظم الاطباء ). || قصد و اراده کننده را گویند. ( برهان ). || پوشنده ساز جنگ. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. آماده کننده.
۲.آهنگ کننده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تک نیت فال تک نیت فال آرزو فال آرزو فال عشق فال عشق