ابن عجیبه احمد

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] ابن عَجیبه، ابوالعباس احمد بن محمد بن مهدی بن عجیبه حسنی، عارف، مفسر و دانشمند مراکشی بود. وی در سال 1160 یا 1161 در قریه الخمیس، واقع در ناحیه منسوب به قبیله انجرا، در سواحل جنوبی مدیترانه میان طنجه و تطوان زاده شد. خانواده او از شرفای (ساداتِ) آنجا بوده اند و طبق شجره نامه ای که مترجم فهرسه به زبان فرانسوی در مقدمه آن کتاب تنظیم کرده است، در اصل از طریق حسن مثنی و حسن بن علی(ع) به علی بن ابی طالب(ع) می رسد.
وی تحصیلات مقدماتی و قرائت قرآن را در زادگاه خود فراگرفت و یک چند در قصر الکبیر نزد فقیه محمد السوسی و سپس در تطوان نزد استادانی چون احمد الرشا، عبدالکریم بن قرّیش و محمد ورزازی به تحصیل فقه، کلام، تفسیر و علوم ادبی پرداخت. هنگامی که شیخ محمد جنوی به تطوان آمد، وی ملازم مجلس درس او شد و فقه و حدیث و سپس مباحثی در عرفان را از او فراگرفت. پس از وفات محمد جنوی، ابن عجیبه عازم فاس شد و در آنجا به مجلس درس سیدی محمد التاودی ابن سوده پیوست و از او اجازه تدریس و نقل حدیث گرفت.
فاس در آن روزگار یکی از مراکز مهم علوم و معارف اسلامی بود و ابن عجیبه در آن شهر با جمعی از دانشمندان بزرگ مغرب آشنا شد و از چند تن از آنان نیز در تفسیر، حدیث و فقه کسب علم کرد و اجازه روایت گرفت، ولی چندی بعد به تطوان بازگشت و به تعلیم و تدریس مشغول شد و در این سفر با عارف مشهور سیدی محمد بوزیدی آشنا و به طریقه درقاوی وارد شد. وی قبلاً در مجالس درس محمد جنوی به عرفان گرایش یافته و حکم ابن عطاءالله و اصول الطریقه شیخ زرّوق را خوانده بود، ولی ورود به طریقه درقاوی تحولی اساسی در فکر و روح او پدید آورد، از علوم ظاهر به علم باطن روی آورد، از علایق دنیوی دست شست و در زیّ صوفیه به سیاحت در نواحی مختلف و ارشاد طالبان و تأسیس زاویه هایی برای اجتماع صوفیه و سیر و سلوک روحانی پرداخت.
وی در فهرسه چگونگی تغییر و تحول روحی و باطنی خود را با ذکر جزئیات بیان می کند و عوامل مؤثر در این دگرگونی را باز می گوید (ص40- 48) و مجاهدت ها و ریاضت های سخت و مساعی و مصائب خود را به تفصیل بر می شمارد و از جمله ماجرای گرفتار شدن خود و برادر و یارانش را در تطوان که به سبب مجاهدت در تبلیغ و ترویج طریقه و به تهمتی ناروا به زندان افتاده بودند، حکایت می کند. با ورود درویشان همراه او به زندان و پیوستن برخی دیگر از صوفیه به آنان، زندان به خانقاهی تبدیل و حلقه های ذکر و تلقین تشکیل شد و زندانیان همگی به آنان پیوستند و در خیرات و خوراکی هایی که از بیرون می رسید، با آنان سهیم شدند. پس از 3 روز ابن عجیبه و یارانش از زندان آزاد شدند و از آنان التزام و تعهد گرفته شد که از ترویج و تبلیغ افکار و روش های صوفیانه خودداری کنند، ولی پس از چندی این خبر به فاس رسید و مردم آنجا عامل تطوان را به سبب این عمل مورد ملامت و تقبیح قرار دادند و فقیه ادیب سیدی سلیمان الحوات در قصیده ای که در فهرسه نقل شده است، به مذمت مسببان آن پرداخت.
این واقعه که ابن عجیبه از آن به عنوان «امتحان» یاد می کند، به هیچ روی او را از راه و روشی که در پیش گرفته بود، بازنداشت و وی همچنان به دعوت مردم به سوی خدا، تأسیس و تشکیل زاویه و خانقاه در نقاط مختلف آن ناحیه و تألیف و تصنیف آثار علمی و عرفانی مشغول بود تا سرانجام در غماره به طاعون مبتلا شد و در شوال 1224ق درگذشت. مقبره او در نزدیکی طنجه، بر بلندی هایی که بر قریه زمیج و نیز بر دریا و صخره های جبل الطارق مشرف است، واقع شده و هر سال در اواخر تابستان، درویشان درقاوی در آنجا گرد می آیند و با مراسم خاصی یاد او را گرامی می دارند.
ابن عجیبه در چگونگی معاش، رفتار، سلوک، افراط در تجرد، اعراض از دنیا و جهاد با نفس، از روش درویشان درقاوی و عادات و اعمال قلندرگونه آنان پیروی می کرد. او و یارانش، سبحه های بلند با دانه های درشت بر گردن می افکندند، عصا به دست می گرفتند، جامه ای خشن به تن می کردند و در شهرها و دهکده ها به سیر و سفر می پرداختند و غالباً هیأت غریب و نامأنوس آنان موجب تعجب و گاه خشم و بیزاری مردم می شد. وی خود گوید که بعد از ورود به طریقه درقاوی به حکم آیه «وَلَقَدْ جِئْتُمونا فُرادی» (انعام 94/6/) دارایی خود و حتی کتب «علوم ظاهر» را فروخت و وجه آن را صرف خرید خانه ای برای شیخ خود کرد، ولی با اینهمه از شمار آثاری که در ابواب مختلف علوم از او برجای مانده است، چنین برمی آید که زندگانی او صرفاً سیر آفاق و ریاضت و مجاهدت نفسانی نبوده، بلکه بیشتر به تحقیق، مطالعه و تصنیف می گذشته است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم