دانشنامه اسلامی
وان للذین ظـلموا عذابا دون ذلک و لـکن اکثرهم لایعلمون.(و در حقیقت، غیر از این (مجازات )، عذابی (دیگر) برای کسانی که ظلم کرده اند خواهد بود، ولی بیشترشان نمی دانند (که آن عذاب چیست ).)
← تفسیر آیه
ناخشنودی اکثریت ظالمان مجرم از حق از آیات زیر استفاده می شود.وما ظـلمنـهم ولـکن کانوا هم الظـلمین زخرف(و ما بر ایشان ستم نکردیم، بلکه خود ستمکار بودند.) ونادوا یـمــلک لیقض علینا ربک قال انکم مکثون(و فریاد کشند: «ای مالک، (بگو:) پروردگارت جان ما را بستاند.» پاسخ دهد: « شما ماندگارید.») لقد جئنـکم بالحق ولـکن اکثرکم للحق کـرهون.(قطعاً حقیقت را برایتان آوردیم، لیکن بیشتر شما حقیقت را خوش نداشتید.)
تفسیر آیات فوق
منظور از کلمه مالک همان دربان دوزخ است که در اخبار و روایات عامه و خاصه نیز به این نام نامیده شده. مجرمین، مالک دوزخ را خطاب می کنند و آنچه را که باید از خدا بخواهند از او می خواهند، و این بدان جهت است که اهل دوزخ محجوب از خدا هستند، هم چنان که در جای دیگر فرموده:" کَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ" ، و نیز فرموده:" قالَ اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ" . پس معنای آیه مورد بحث این می شود: مجرمین از مالک دوزخ درخواست می کنند که او از خدا درخواست کند که مرگشان را برساند. از ظاهر آیه ۷۸ سوره زخرف برمی آید که تتمه کلام مالک دوزخ باشد که از زبان ملائکه - که خود او نیز از آنها است- می گوید: ما در دنیا برایتان حق را آوردیم، اما شما از حق کراهت داشتید. بعضی از مفسرین گفته اند: کلام خدای تعالی است، ولی این احتمال بعید است، چون در آیات قبل گفتیم که اهل دوزخ از پروردگارشان محجوبند، و خدا با ایشان تکلم نمی کند. و خطاب" کم" در آیه شریفه به دوزخیان است، بدان جهت که انسانند، در نتیجه معنایش این است که: ما برای شما انسانها حق آوردیم، ولی بیشتر شما- که همان مجرمانند- از حق کراهت داشتید. بعضی از مفسرین گفته اند: مراد از" حق" مطلق حق است، هر چه می خواهد باشد، و بیشتر دوزخیان از هر چیزی که مصداق حق بود کراهت و تنفر داشتند. و اما حقی که معهود اذهان است، یعنی دین حق که همان توحید و قرآن است، تمامی دوزخیان از آن کراهت و تنفر داشتند نه بیشتر آنان. و منظور از اینکه فرمود از حق کراهت داشتید، کراهت بحسب طبع ثانوی است که در اثر ارتکاب پی در پی گناهان در آدمی پیدا می شود، چون هیچ بشری نیست که بر حسب طبع خدادادی و فطرت اولیش از حق کراهت داشته باشد، زیرا خدای تعالی فطرت بشر را بر اساس حق نهاده، و اگر غیر این بود و افرادی به حسب طبع خدا دادیشان متنفر از حق می بودند، دیگر تکلیف کردنشان به پذیرفتن حق، تکلیف به ما لا یطاق و غیر معقول بود، قرآن کریم هم تمامی افراد بشر را مطبوع به یک طبع، و مفطور به یک فطرت می داند، و می فرماید: " لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ" و نیز می فرماید:" وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها" . از آیه مورد بحث این نکته استفاده می شود که ملاک در سعادت بشر تنها و تنها پذیرفتن حق، و ملاک در شقاوتش رد کردن حق است.