دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
خدع (۵ بار)ک (۱۴۷۸ بار)
حیله کردن. فریب دادن. در قاموس گوید: «خدعه خرعاً: ختله واراد به المکروه من حیث لا یعلم» و خدیعه نیز به معنی حیله است . هر گاه بخواهند فریب دهند خدا برایت کافی است. . طبرسی فرموده: یخادعون در آیه بین الاثنین نیست زیرا مفاعله گاهی یکطرفی میآید مثل «عافاهُ اللّه وَ عاقَبْتُ الُّلصَّ» در اقرب الموارد گوید مخادله مثل خدع است . ناگفته نماند: مفاعله اغلب برای بین الاثنین الست و گاهی برای تکثیر میآید چنانکه در مقدّمه المنجد گفته است. بنظر میآید مفاعله در آیه فوق برای کثرت باشد یعنی: منافقان شدیداً با خدا خدعه میکنند . * حقّا که منافقان خدا را فریب میدهند خدا فریب دهنده آنهاست. اگر گویند: آیا میشود به خدا نسبت مخادله داد؟ آیا میشود گفت که خدا فریب میدهد؟. گوئیم: این تعبیر و نظیر آن در قرآن بسیار است مثل ، ، ، . مکر ابتدائی مذموم و از صفات ناپسند است ولی مکر در مقابل مکر ممدوح و قابل ستایش است مثلا کسی که میخواهد شخصی را به خواب دهد و پول او را به دزدد این شخص متوجّه شده جای پول را عوض میکند. تصمیم اوّلی مذموم و قبیح است ولی حیله شخص دوم که د ر واقع چاره جوئی در مقابل حیله است ممدوح میباشد. آنچه در آیات فوق قابل دقّت است، این است که مکرد و مخادله خدا در مقام ثانی آمده علی هذا مکر پسندیده است و مذموم نیست . خدا به کسی حیله نمیکند و کسی را فریب نمیدهد، فریب دادن و حیله کردن در اثر جهل و نقصان است و خدا از آن دو بدور است ولی کسیکه از هدایت خدا اعراض میکند خود را مورد غضب خداوند قرار میدهد و گرفتار سخط حق تعالی میشود و این عبارت دیگر، مَکْرِ خدائی است . همچنانکه در جای رطوبتی نشستن موجب درد پا و روماتیسم است همانطور شقاوت و بدبختی معلول بی اعتنائی به حقّ است و چون این علیّت و معلولیّت ساخته خدا و مخلوق خداست لذا میگوئیم که خدا به او مکر کرد ولی واقع این است که به اثر قبیح عمل خود گرفتار شد در اثر حسابی که خدا قرار داده بود.