مستغانمی

لغت نامه دهخدا

مستغانمی. [ م ُ ت َ ن ِ ] ( اِخ ) احمدبن مصطفی علوی جزائری ، فقیه و متصوف قرن چهاردهم هجری. تولد و وفات او در شهر مستغانم در الجزایر بوده است. او راست : المنح القدسیة، لباب العلم فی تفسیر سورة و النجم ، مبادی التأیید، الابحاث العلویة فی الفلسفة الاسلامیة و غیره. تولد او به سال 1291 و درگذشتش در سال 1353 هَ. ق. بوده است. ( از الاعلام زرکلی ج 1 ص 243 ).
مستغانمی. [ م ُ ت َ ن ِ ] ( اِخ ) قدوربن محمدبن سلیمان ، فقیه قرن چهاردهم از اهالی مستغانم که ولایتی است در وهران. او را در حدود بیست تألیف است و به سال 1322 هَ. ق. درگذشته است. ( از الاعلام زرکلی ج 6 ص 32 از تعریف الخلف ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال انگلیسی فال انگلیسی