دانشنامه اسلامی
او از 670 ق(یا 668 ق) شروع به تحصیل علم کرد.به شهرهای بسیاری در مغرب و مشرق مسافرت نمود و از محضر استادان بسیار و بنامی بهره جست.خود وی استادانش را 450 تن شمرده و در جایی دیگر شمار آنان را با کسانی که به او اجازۀ نقل حدیث داده اند،1500 تن نوشته است.وی نخست در زادگاهش نزد ابومحمد عبدالحق بن علی انصاری و در غرناطه نزد ابوجعفر ابن طباع و ابن بشیر قراءات هفتگانه را آموخت.سپس به ملازمت ابن زبیر در آمد و از او نحو آموخت.بار دیگر در مالقه از ابن زبیر علم حدیث، اصول فقه و نیز منطق آموخت.وی سپس به المریه، جزیرة الخضراء، جبل الفتح رفت و از استادان بنام آن دیار کسب علم کرد.از اندلس عازم مغرب شد و در سبته، بجایه، تونس از استادان فراوان بهره برد.در 679ق برای گزاردن حج به حجاز رفت.ضمن این سفر در مکه، منی و جده نیز به استماع حدیث پرداخت.علت مهاجرت وی از مغرب به مشرق زمین عوامل گوناگونی داشته، اما مهمتر از همه را می توان ادامۀ تحصیل و بهره مندی از مجالس درس دانشمندان مشرق زمین، برشمرد.
در 680ق به قاهره رسید و در مدرسۀ افرم به تحصیل مشغول شد، قاهره به صورت کانون علم و ادب آن روز در آمده بود و مجالس درس و بحث و مناظرۀ علمی در مساجد و مدارس آن شهر رونقی خاص داشت. ابوحیان ابتدا در اسکندریه نزد اساتید، علم آموخت.سپس در قاهره، علم اصول و حدیث را پی گیری کرد.
وی علاوه بر علوم یاد شده، در شعر و ادب و لغت نیز اندوختۀ فراوانی داشت، و پس از آنکه نزدیک به 20 سال از عمر خود را در تحصیل علم سپری کرد و در علوم مختلف نحو، تفسیر، فقه، حدیث و قرائت قرآن آزموده شد،یکسره به تدریس و تألیف پرداخت.صفدی می گوید:در میان استادانم هیچ کس را به سخت کوشی وی نیافتم.هر گاه به خدمتش رسیدم،یا در کار تدریس بود،یا به جمع حدیث و تألیف و تصنیف مشغول بود و هرگز او را در غیر این حالات نیافتم.
ابوحیان به زودی بر همگنان خود پیشی جست و در شرق و غرب شهرتی عظیم یافت.در نحو به شیخ النحاة یا امام النحاة، در علم حدیث به شیخ المحدثین و در سایر علوم به رئیس العلماء معروف شد.وی پس از مرگ ابن نحاس در 698ق در مقام بزرگترین نحوی روزگار خود کرسی تدریس نحو را در جامع الاقهر و حاکمی و سپس تدریس تفسیر را در مدرسۀ صالحیه و تدریس و نقل حدیث را در مدرسۀ منصوریه بر عهده گرفت.شاگردانی از اطراف و اکناف در مجالس درسی او شرکت جستند که بسیاری از آنان بعدها خود در صف بزرگان و دانشمندان روزگار خویش درآمدند در میان شاگردان معروف او از صفدی، ابن هشام، تقی الدین سبکی و فرزند وی تاج الدین سبکی، ابن عقیل، ابن رافع، ابن فضل الله، ابن مرزوق و...می توان نام برد.شهید ثانی بواسطه شاگردش جمال الدین بن عبدالصمد بن ابراهیم بن خلیل بغدادی از وی روایت می کند.چنانکه از آثار او بر می آید، وی با زبانهای فارسی، ترکی و حبشی نیز آشنا بوده و چند اثر خود را به این زبانها تألیف کرده است.
وی با همۀ عشقی که به علوم مختلف می ورزید، به فلسفه اعتنایی نداشت، تا آنجا که وقتی وارد مصر شد و گروه بسیاری را مشغول فراگیری فلسفه دید، بسیار تعجب کرد.آیین صوفیان را نیز نمی پسندید و با اینکه خود داستانهایی از کرامات برخی شیوخ متصوفه نقل کرده، آنان را مورد انتقاد بسیار قرار داده، چندانکه در برخی اشعارش آنان را زندیق و غرق در گمراهی خوانده است.