انسلاک

لغت نامه دهخدا

انسلاک. [ اِ س ِ ] ( ع مص ) درآمدن چیزی در چیزی. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مندرج شدن و داخل شدن و درکشیده شدن. ( ناظم الاطباء ). داخل شدن. درآمدن. ( از اقرب الموارد ). || برشته کشیده شدن. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(اِ س ِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - داخل شدن ، د ر آمدن در چیزی . ۲ - به رشته کشیده شدن .

فرهنگ عمید

وارد شدن در دسته یا جماعتی از مردم.

فرهنگ فارسی

داخل شدن، دررشته در آمدن، در آمدن درچیزی، واردشدن دردسته یاجماعتی ازمردم
( مصدر ) ۱ - داخل شدن در رشته در آمدن در آمدن (در چیزی ) وارد شدن (در دسته و گروهی ). ۲ - برشته کشیده شدن.

ویکی واژه

داخل شدن، د ر آمدن در چیزی.
به رشته کشیده شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال کارت فال کارت فال انگلیسی فال انگلیسی فال عشق فال عشق