پیر کار

لغت نامه دهخدا

پیر کار. [ رِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) استادکار. دانای کار :
کدو خوش بنزدیک نرگس بکار
سفارش چه حاجت تویی پیر کار.ظهوری ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

استاد کار دانای کار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال چای فال چای