پخش و پلا. [پ َ ش ُ پ َ ] ( ص مرکب ، از اتباع ) از اتباع. تار و مار. ترت و پَرت. تَرت و مَرت. تند و خند. پَرت و پلا. - پخش و پلا کردن ؛ پراکندن. متفرق ساختن.
فرهنگ معین
( ~ُ پَ ) (ص مر. ) ۱ - تار و مار، پراکنده . ۲ - پرت و پلا.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- تارو مارپراکندهترت و پرت ترت و مرت . ۲- پرت و پلا.