پخش و پلا

لغت نامه دهخدا

پخش و پلا. [پ َ ش ُ پ َ ] ( ص مرکب ، از اتباع ) از اتباع. تار و مار. ترت و پَرت. تَرت و مَرت. تند و خند. پَرت و پلا.
- پخش و پلا کردن ؛ پراکندن. متفرق ساختن.

فرهنگ معین

( ~ُ پَ ) (ص مر. ) ۱ - تار و مار، پراکنده . ۲ - پرت و پلا.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- تارو مارپراکندهترت و پرت ترت و مرت . ۲- پرت و پلا.

ویکی واژه

تار و مار، پراکنده.
پرت و پ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم