خوشبوی کردن

لغت نامه دهخدا

خوشبوی کردن. [ خوَش ْ / خُش ْ ک َ دَ] ( مص مرکب ) تعطیر. ( دهار ). تطبیب. ( تاج المصادر بیهقی ). تعریف. ( ترجمان القرآن ). معطر کردن. خوشبوی ساختن. خوشبوی گردانیدن. ( یادداشت مؤلف ) :
صبحی که مشام جان مشتاق
خوشبوی کند اذا تنفس.سعدی.

فرهنگ فارسی

تعطیر تطبیب تعریف
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال تاروت فال تاروت فال سنجش فال سنجش فال احساس فال احساس