شیرین خوی

لغت نامه دهخدا

شیرین خوی. ( ص مرکب ) خوشخوی. ( یادداشت مؤلف ). که خلق و خوی خوش دارد :
نگارین روی شیرین خوی عنبرموی سیمین تن
چه خوش بودی در آغوشم اگر یارای آنستی.سعدی.

فرهنگ فارسی

خوشخوی که خلق و خوی خوش دارد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال اوراکل فال اوراکل فال اعداد فال اعداد فال تاروت فال تاروت