زعیب

لغت نامه دهخدا

زعیب. [ زَ ] ( ع مص ) بانگ کردن زاغ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) بانگ زنبور عسل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

بانگ کردن زاغ یا بانگ کردن زنبور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال تماس فال تماس فال آرزو فال آرزو فال درخت فال درخت