خسبی

لغت نامه دهخدا

خسبی. [ خ ُ ] ( اِخ ) ستاره مشتری . ( یادداشت بخط مؤلف ) :
درنده چو شیران دمنده چو ثعبان
درفشان چو خسبی درخشان چو آذر.استاد بلعمی.

فرهنگ فارسی

ستاره مشتری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال قهوه فال قهوه فال سنجش فال سنجش فال تاروت فال تاروت