لغت نامه دهخدا
به جامی که یک مست را شاد کرد
بدان جامداران چه بیداد کرد.نظامی.رجوع به نشوء اللغة ص 98 شود.، جامدار. [ م َ ] ( نف مرکب ) مرکب از جامه ( رخت )و دار ( دارنده ) یعنی دارنده لباس. رخت دار. صندوق دار. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به نشوء اللغة ص 98 شود.