بساکه

لغت نامه دهخدا

بساکه. [ ب َک ِ ] ( اِ ) بر روی یک رشته از جلبک برجستگی نازکی پدیدار می شود که پرتوپلاسم درونی آن به قطعاتی چند تقسیم می گردد که هر یک از آنها دو تاژک دارند که آنها را بساکه گویند. ( گیاه شناسی گل گلاب چ 1326 هَ. ش ص 117 ). و رجوع به بساک شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال انگلیسی فال انگلیسی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ای چینگ فال ای چینگ