نابود شدن

لغت نامه دهخدا

نابود شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) نیست شدن. ناپیدا شدن. ( ناظم الاطباء ). نابود گردیدن. فنا شدن. معدوم شدن. مضمحل گشتن. هلاک شدن. نیست گردیدن. فانی شدن. از بین رفتن. تفانی. زهوق. انقضاء. منقضی شدن. عدم شدن :
گم شد و نابود شد از فضل حق
بر مهم دشمن شما را شد سبق.مولوی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) نیست شدن معدوم گشتن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم