لغت نامه دهخدا ناتوانا. [ ت َ ] ( ص مرکب ) ناتوان. عاجز. ضعیف. درمانده. مقابل توانا. و رجوع به ناتوان شود : ز سرگین خر عیسی ببندم رعاف جاثلیق ناتوانا.خاقانی.جهان آفرین ایزد کارسازتوانا کن و ناتوانانواز.نظامی.