تقاضی

لغت نامه دهخدا

تقاضی. [ ت َ ] ( ع مص ) وام بازخواستن و وام بازگرفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خواهش نمودن. ( آنندراج ).تقاضا کردن. ( زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) نک تقاضا.

ویکی واژه

نک تقاضا.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم