تیزدست

لغت نامه دهخدا

تیزدست. [ دَ ] ( ص مرکب ) جلدکار و توانا و باوقوف و زورآور و قوی. ( ناظم الاطباء ). جلد. چالاک. چابک. جلددست. چالاک در کارکردن با دست. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ). رجوع به تیزدستی شود.

فرهنگ معین

(دَ ) (ص مر. ) ماهر، استاد.

فرهنگ عمید

چرب دست، سبک دست، چابک، ماهر.

فرهنگ فارسی

جلد کار و توانا و با وقوف و زور آور و قوی جلد چالاک

ویکی واژه

ماهر، استاد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم