سیاهه. [هََ / هَِ ] ( اِ ) تفصیل رخوت و اسباب و اسامی مردم و کتاب و امثال آن. ( برهان ). نوعی از دفتر و حساب و آنرا روزنامه نیز گویند و در آن تفصیل اسباب خانه و رخوت و لباس باشد نویسند. به اصطلاح متصدیان دفتر مسوده روزنامچه که آمدنی نقود یا اجناس هر روزه بطریق اجمال بلاتفریق و تفصیل یکجا می نگارند. ( غیاث اللغات ).صورت ریز جنسهای خریده شده یا پولهای پرداختی یا دریافتی که از طرف خریدار یا فروشنده تهیه میشود. صورت حساب. ( فرهنگستان ). || سیاهی : بر گونه سیاهه چشم است غرم او هم بر مثال مردمک چشم از او تکس.بهرامی. || ( ص ) کنایه از زن بدکاره و فاحشه و قحبه. ( از برهان ) ( آنندراج ). زن بدکار که آنرا غر و روسپی نیز گویند و بتازی قحبه خوانند. ( فرهنگ رشیدی ) : چون کودک دبستان اخلاص و فاتحه دشنام آن سیاهه زن از بر همی کنم.سوزنی.برفتم بگفتم دوساله وظیفت چو برف سفیدم بداد آن سیاهه.انوری ( دیوان چ سعید نفیسی ص 457 ).
فرهنگ معین
(هِ یا هَ )(اِ. ) ۱ - صورتحساب ، نوشته ای که در آن موارد دخل و خرج را بنویسند. ۲ - زن بدکاره .
فرهنگ عمید
۱. سیاه، سیاهی. ۲. نوشته. ۳. تکۀ کاغذ که فروشنده ریز کالاهای فروخته شده را در آن می نویسد و به خریدار می دهد، صورت حساب.
فرهنگ فارسی
سیاه، سیاهی، نوشته، صورت حساب، تکه کاغذفروشنده، ریزکالاهای فروخته رامینویسدوبه خریدارمی دهد ( اسم ) ۱ - سیاهی . ۲ - نوشته ای که در آن اقلام دخل و خرج و مانند آنرا نویسند . ۳ - قطعه کاغذی که فروشنده صورت ریز اجناس فروخته شده را در آن نویسد و به خریدار دهد صورت حساب . ۴ - زن بدکاره فاحشه قحبه .
فرهنگستان زبان و ادب
{inventory} [روان شناسی] فهرستی از اقلام و پرسش ها که از آن برای شناسایی رفتار و علایق و نگرش های فرد استفاده می کنند [عمومی] ← فهرست 2
ویکی واژه
صورتحساب، نوشتهای که در آن موارد دخل و خرج را بنویسند. فهرست، لیست. زن بدکاره.