روحانیت

لغت نامه دهخدا

روحانیت. [ نی ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) در تداول فارسی زبانان بمعنی روحانی و معنوی بودن است. تقدس و پاکی و پارسایی.( از ناظم الاطباء ). رجوع به روحانی و روحانیة شود.
- جامعه روحانیت ؛ گروه پیشوایان دینی. روحانیان اسلام.
روحانیة. [ نی ی َ ] ( ع ص نسبی ) مؤنث روحانی. ج ، روحانیات. || ( مص جعلی ، اِمص ) مذهب قائلین به غیرمادی بودن نفس. ( از المنجد ). و رجوع به روحانیت شود.

فرهنگ عمید

۱. جنبۀ معنوی و روحانی داشتن، روحانی بودن.
۲. تقدس، پاکی.
۳. (اسم ) [مجاز] مجموعۀ روحانیان و عالمان دینی: روحانیت شیعه.
۴. (صفت نسبی ) [قدیمی، مجاز] معنوی، روحانی.

فرهنگ فارسی

تقدس وپاکی وپارسایی
در تداول فارسی زبانان بمعنی روحانی و معنوی بودن است تقدس و پاکی و پارسایی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم