پیخته

لغت نامه دهخدا

پیخته. [ ت َ / ت ِ ] ( ن مف ) نعت مفعولی از پیختن. رجوع به پیختن شود. || میده. ( غیاث ).

فرهنگ معین

(تِ یا تَ ) (ص مف . ) پیچیده .

فرهنگ عمید

۱. درهم پیچیده.
۲. پیچیده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- پیچیده : سلطان او را بگرفت و پانصد هزار دینار زر سرخ : یک نقد دو سبیکه بر هم پیخته هر یک هزار مدفوع بدیوان سلطان گزارد.

ویکی واژه

پیچیده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال انبیا فال انبیا فال عشق فال عشق فال تاروت فال تاروت