منقد. [ م ُ ن َق ْ ق ِ ] ( از ع ، ص ) نعت فاعلی از مصدر برساخته تنقید. رجوع به تنقید شود. منقد. [ م ُ ق َدد ] ( ع ص ) بریده و شکافته گردیده. ( آنندراج ) ( ازمنتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). شکافته شده و به درازا بریده شده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به انقداد شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) لغتی است نادرست بجای منتقد و ناقد جمع : منقدین بریده و شکافته گردیده . شکافته شده و به درازا بریده شده .