قلعه زنبور
فرهنگ فارسی
جمله سازی با قلعه زنبور
روی آسایش نمی بیند دل پر آرزو خانه زنبور، هرگز نیست از غوغا خلاص
ز آرزوی یک انگشت انگبین چون طفل مکن به خانه ی زنبور، زینهار انگشت
شهدی که توان کرد لب خشکی ازو تر حیف است که در خانه زنبور شود خشک
هر سر مو بر تنم می کرد کار نیشتر گوشه آسایش من خانه زنبور بود
شغل اصلی مردم این منطقه کشاورزی، دامداری و پرورش زنبور عسل است.
اگر به غمزه سیراب، ابر کشت شوی چو خوشه سرزند از دانه نشتر زنبور