حسن ظریفی

لغت نامه دهخدا

حسن ظریفی. [ ح َ س َ ن ِ ظَ ] ( اِخ ) رجوع به حسن چلبی شود.

جمله سازی با حسن ظریفی

زیر هر شاخی ظریفی با ظریفی باده‌نوش پای هر سروی حریفی با حریفی می‌‌گسار
گفت ظریفی که دولت از حدث اندر ریش بیالود و خم شدش کمر از دین
در سوزن‌دوزی روی سطح پارچه‌های ساده طرح‌هایی را با نخهای رنگی ترسیم می‌کنند. این کار با کمک سوزن و قلاب انجام می‌شود و بخیه‌های ظریفی روی پارچه می‌دوزند.
به حق دل لطیفی خوش و مقبل و ظریفی که بر او وظیفه تو ابدا مقرر آمد
هم به روش ظریفی، هم به صفا تمامی سروی اگر به باغی، ماهی اگر به بامی
در سوزن‌دوزی روی سطح پارچه‌های ساده طرح‌هایی را با نخهای رنگی ترسیم می‌کنند. این کار با کمک سوزن و قلاب انجام می‌شود و بخیه‌های ظریفی روی پارچه می‌دوزند.