پهن دوش. [ پ َ ] ( ص مرکب ) دارای دوشی پهن. دارای کتفی عریض. پهن شانه: بعد از مکتفی خلیفه برادر وی مقتدر پسر معتضد نام وی جعفر بود و کنیت وی ابوالفضل که مادر وی کنیزکی بود رومی نیکوروی... مردی بود... نیکوروی بلندبینی پهن دوش کوتاه ران. ( ترجمه طبری بلعمی ).
فرهنگ فارسی
( صفت )دارای دوشی پهن دارای کتفی عریض پهن شانه:بعد از مکتفی خلیفه برادر وی مقتدر پسر معتضد نام وی جعفر بود... مردی بود... نیکو روی بلند بینی پهن دوش کوتاه ران.
جمله سازی با پهن دوش
هرگاه يكى از دامادهاى امام سجّاد عليه السّلامداخل منزل وى مى گرديد و بر حضرتش وارد مى شد، امام سجّاد عليه السّلام عباى خود رااز دوش بر مى گرفت و براى او پهن مى نمود تا روى آن بنشيند.