ورق افتاب

لغت نامه دهخدا

( ورق آفتاب ) ورق آفتاب. [ وَرَ ق ِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) در اصطلاح گنجفه بازان ورقی که در آن صورت آفتاب نوشته باشند و کنایه از رخساره محبوب و معشوق باشد. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). کنایه از رخساره محبوب و معشوق باشد. ( برهان ).

فرهنگ فارسی

( ورق آفتاب ) در اصطلاح گنجفه بازان ورقی که در آن صورت آفتاب نوشته باشند و کنایه از رخساره محبوب و معشوق باشد کنایه از رخساره محبوب و معشوق باشد

جمله سازی با ورق افتاب

خط تو بر ورق آفتاب حکم نوشت شکوه حسن تو این مور را سلیمان کرد
بر نام هیچ‌کس رقم روز خوش نبود خواندیم هر دو رو ورق آفتاب را
ای تاب سنبلت زده بر مشک ناب خط حسنت کشیده بر ورق آفتاب خط
مهدی بگوی و از شرف نام نامیش طغرای فخر، بر ورق آفتاب کش
تا شود از زلف او حجت خوبی تمام خط مسلسل کشید بر ورق آفتاب
ز دیده تو شود خیره، چشم گستاخی که بر ورق ورق آفتاب می‌گردد