بی صاحب

لغت نامه دهخدا

بی صاحب. [ ح ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + صاحب ) بی خداوند. که مالک ندارد. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به صاحب شود. || نوعی نفرین، مخفف بی صاحب مانده. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

۱ - آنکه صاحب ندارد آنکه مالک ندارد ۲ - بی یار و یاور.

جمله سازی با بی صاحب

تو غم خانه بی صاحب خود خور که حباب خانه پردازتر از سیل، هوایی دارد
ای بسا صاحب که بی صاحب بماند ای بسا راحت که کام دل براند
کشور معموره دل را که دارالملک توست رفتی و بی صاحب آن کشور خراب انداختی
سپهرم گفت یا بشری کزین پس در همه گیتی نبینی ملک بی صاحب نیابی گله بی چوپان
غافلی از حال دل، ترسم که این ویرانه را دیگران بی صاحب انگارند و تعمیرش کنند
میلی آرام ندارد چو سگ بی صاحب کی شد آن آهوی وحشی به کسی رام، کجا