منصوره

منصوره نامی است که در فرهنگ ایرانی برای دختران انتخاب می‌شود و به معنای آرزو یا آرمان است. این نام با تلفیق زیبایی و عمق معنایی، به نوعی نماد امید و تلاش برای دستیابی به اهداف و آرزوهاست. در جوامع مختلف، نام‌گذاری بر اساس معانی خاص، نشان‌دهنده ارزش‌ها و باورهای فرهنگی آن جامعه است. منصوره نیز به عنوان یک نام، نه تنها زیبایی ظاهری دارد، بلکه بار معنایی آن می‌تواند بر شخصیت فرد تأثیر بگذارد. افرادی که این نام را دارند، معمولاً با ویژگی‌هایی چون امیدواری، پشتکار و قدرت اراده شناخته می‌شوند. این نام در ادبیات و هنر نیز جایگاه ویژه‌ای دارد و می‌توان آن را در اشعار و داستان‌های مختلف یافت. به طور کلی، منصوره نمادی از زیبایی و آرزوها است که در دل خود داستان‌ها و تجربیات زیادی را نهفته دارد و به عنوان یک نام، همواره در یادها باقی می‌ماند.

لغت نامه دهخدا

( منصورة ) منصورة. [ م َ رَ ] ( ع ص ) مؤنث منصور. رجوع به منصور شود. || ارض منصورة؛ زمین باران رسیده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
منصورة. [ م َ رَ ] ( اِخ ) شهری به نزدیک قیروان از نواحی افریقیه که منصوربن القائم بن المهدی، سومین از ملوک فاطمی به سال 337 هَ. ق. بنا کرد و مقر حکومت خود قرار داد. پس از انتقال ملوک فاطمی به مصر مرکز حکومت بنی بادیس گردید و به سال 442 به وسیله عربها ویران شد و گویند آنجا را منصوریه نیز نامند به نام منصوربن یوسف زیری. رجوع به معجم البلدان و قاموس الاعلام ترکی شود.
منصورة. [ م َ رَ ] ( اِخ ) نام مدینه خوارزم قدیم که در شرق جیحون و مقابل جرجانیه است. ( از معجم البلدان ). نام عاصمه خوارزم قدیم وآن را جیحون به زیر گرفت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
منصوره. [ م َ رَ / رِ ] ( از ع، ص ) یاری کرده شده و منصور و مظفر. ( ناظم الاطباء ). مؤنث منصور. منصورة. رجوع به منصور شود. || ( اِ ) نامی از نامهای زنان.
منصوره. [ م َ رَ ] ( اِخ ) شهری بین دمیاط و قاهره که الملک الکامل ابن الملک العادل بن ایوب بنا کرد. ( از معجم البلدان ). شهری به مصر نزدیک دریای روم ( مدیترانه )که 172600 تن سکنه دارد. در سال 1250م. سن لوئی، پادشاه فرانسه، در ضمن جنگهای صلیبی از مسلمانان شکست خورد و در این شهر زندانی گردید ولی مدتی بعد در ازاء پس دادن شهر دمیاط آزادگردید. ( از لاروس ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
منصوره. [ م ُ رِ ] ( اِخ )قصبه ای از دهستان ام الفخر است که در بخش شادگان شهرستان خرمشهر واقع است و 1898 تن سکنه دارد که از طایقه دوارقه هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
منصوره. [ م َ رَ ] ( اِخ ) شهری عظیم است [ از ناحیت سند ] اندر میان رود مهران چون جزیرای بسیارنعمت و آبادان و جای بازرگانان و اندر وی مسلمانانند و پادشاه ایشان قرشی است. ( حدود العالم ). نام شهری به هندوستان و نام قدیم آن برهمن آباد است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). شهری در ارض سندحاصلخیز و دارای جامع بزرگ و حمزه گوید و همناد بادنام شهری است از شهرهای سند که اکنون آن را منصوره گویند و مسعودی گوید به نام منصوربن جمهور عامل بنی امیه مشهور شده است و... ( از معجم البلدان ). در نقشه های جغرافی امروز دیده نمی شود و باید ویران شده باشد.( از قاموس الاعلام ترکی ): وز شهرهای سند برمنصوره و دبیل آنگه به عمان رسد. ( التفهیم ص 198 ).

فرهنگ عمید

= منصور

فرهنگ فارسی

قصبه ای از دهستان ام الفخر بخش شادگان شهرستان خرمشهر. دشت گرمسیر. دارای ۱۸۹۸ تن سکنه. آب از رودخانه جراحی. محصول: غلات خرما برنج.
۱ - ( اسم ) مونث منصور: [ وروی اعلام منصوره سوی ولایت آن بی عافیت نهد... ] ( المعجم. چا. دانشگاه ۲ ) ۱۴ - نامی است از نامهای زنان.

فرهنگ اسم ها

اسم: منصوره (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: mansure) (فارسی: منصوره) (انگلیسی: mansure)
معنی: پیروز، حمایت شده از سوی خداوند، شهر بندری، در شمال مصر، بر کرانه ی راست رود نیل، ( عربی ) ( مؤنث منصور )، منصور، مؤنث منصور، یاری داده شده، پیروزشده

جملاتی از کلمه منصوره

وز آن حصار به منصوره روی کرد و براند بر آن شماره کجا راند حیدر از خیبر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم