پا افتادن

فرهنگ معین

(اُ دَ ) (مص ل. ) ۱ - میسر شدن، دست دادن. ۲ - اتفاق خوب یا بدی پیش افتادن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - میسر شدن دست دادن: اگر پا بیفتد. ۲ - اتفاق خوب یا بدی پیش آمدن: پای بدی برایم افتاد.

جمله سازی با پا افتادن

نهال آید برون تخمی‌ که افشانند بر خاکش دربن صحرا ز پا افتادن ایجاد عصا دارد
فلک در خاک می‌غلتید از شرم سرافرازی اگر می‌دید معراج ز پا افتادن ما را
دو چیز افتاده خوش از بزم میخواران مرا صائب ز پا افتادن ساقی، به سر غلطیدن مینا