ماجن

لغت نامه دهخدا

ماجن. [ ج ِ ] ( ع ص ) مرد شوخ چشم و بی باک در قول و فعل، گویا روی درشت و سخت دارد. ج، مُجّان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مرد بی باک در قول و فعل یا آنکه پروا ندارد از آنچه می کند و می گوید. ( از اقرب الموارد ). ناپاک. ج، مُجّان. ( مهذب الاسماء ). بمعنی فاسق است که پروا ندارد از آنچه می گوید و می کند و فعل او بر نهج فعل فساق است. ( از تعریفات جرجانی ).

جمله سازی با ماجن

امیدا در شبات کوتاه و تنها یک بار اما به صورت کامل خوانده می‌شود. بعد حذان خلاصه‌ای از امیدا را به نام ماجن عاووت شامل هفت دعا تکرار می‌کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال انبیا فال انبیا فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تاروت فال تاروت