هزار نقش برآید ز کِلکِ صُنع و یکی به دلپذیری نقشِ نگارِ ما نرسد
از گوش پیشتر به دل مستمع رسد از دلپذیریی که بود در کلام من
به نزد عقل ز حیوان کم است انسانی که نبودش اثر از دلپذیری آواز
هر سلطنت که خواهی میکن که دلپذیری در دست خوبرویان دولت بود اسیری
چلبی، تو شاه و میری، چلبی، تو دستگیری چلبی، تو دلپذیری، چلبی بزی انطمه
آیا بُوَد که روزی از دوستان بشیری آرد به دوستداران پیغام دلپذیری