واژه آفرین در زبان فارسی به عنوان یک عبارت تحسین و تمجید به کار میرود و به معنای بهدرستی انجام دادی، خوب انجام دادی یا بسیار خوب است. وقتی کسی کاری را به خوبی انجام میدهد، دیگران میگویند آفرین تا رضایت و تحسین خود را نشان دهند. این کلمه از ریشه آفرینش به معنی خلق و ایجاد گرفته شده است و به نوعی بیانگر تأیید و ستایش است.
به عنوان اسم دخترانه
آفرین به عنوان یک نام دخترانه در فرهنگ ایرانی نیز استفاده میشود. این اسم به معنای ستایش، تحسین، و تأیید است و معمولاً بار معنایی مثبت و زیبایی دارد. دخترانی که این نام را دارند، معمولاً به عنوان کسانی که شایسته تحسین و تقدیر هستند، دیده میشوند.
( آفرین ) آفرین. [ ف َ ] ( اِ ) زه. فری.فریش. افرا. آباد. خَه. خهی. بَه. بَه بَه. پَه. پَه پَه. زهی. پَخ پَخ. آخ. ( برهان ). اَخ. ( برهان ). بخ. وَه. وَه وَه. شاباش. شادباش. شادزی. مریزاد. دستخوش. انوشه. انوشه بزی. چنانهن ( ؟ ). احسنت. مرحبا. بارک اﷲ. مرحباً بِک. طوبی لَک. بخ بخ. ماشأاﷲ
( آفرین ) ( ~. ) [ په. ] ( اِ. )۱ - تحسین. ۲ - سپاس. ۳ - درود، تهنیت، تبریک. ۴ - دعای نیک.
(فَ ) (ص فا. ) آفریننده: جهان آفرین، سخن آفرین.
( آفرین ) ۱. در برابر کار خوب کسی به او می گویند، فری، زه، زهی، خه، خهی، احسنت، بارک الله: بر آن «آفرین» کآفرین آفرید / مکان و زمان و زمین آفرید (فردوسی: ۶/۲۴۱ ).
۲. (ادبی ) [مجاز] شعری که در آن دیگری را ستایش کرده باشند، مدیحه.
۳. (بن مضارعِ آفریدن ) = آفریدن
۴. آفریننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): جان آفرین، جهان آفرین، سخن آفرین.
۵. [مقابلِ نفرین] دعای نیک: بی آزاری و خامشی برگزین / که گوید که نفرین بِه از آفرین (فردوسی: ۳/۲۸۰ ).
۶. (اسم مصدر ) [قدیمی] آفرینش: بر آن آفرین ﹋«︁فرین» آفرید / مکان و زمان و زمین آفرید (فردوسی: ۶/۲۴۱ ).
۷. (اسم ) [قدیمی] ستایش، شُکر، سپاس.
( آفرین ) ( اسم ) ۱ - تحسین ستایش مدح. ۲ - شکر سپاس. ۳ - تهنیت تبریک. ۴ - خوشی خیر سعادت. ۵ - خوبی نیکی صلاح. ۶ - آمرزش خواهی برای مرده. ۷ - نظرسعد یمن سعادت. ۸ - روز نخست از پنج. دزدیده طبق سالهای ملکی. ۹ - نوایی است در موسیقی قدیم.
احسنت مرحبا
اسم: آفرین (دختر) (فارسی) (هنری) (تلفظ: āfarin) (فارسی: آفرين) (انگلیسی: afarin)
معنی: تحسین، ستایش، سپاس، تبریک، آفرینش، دعا، مدح، شکر، تهنیت، نوایی در موسیقی، ( در قدیم ) درخواست و التماس از درگاه خداوند، هنگام تحسین و تشویق به کار می رود، مرحبا، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند ماه آفرین، آفرین دخت
آفرین درود خداوند بر تو باد، تحسین کاری که به خوبی انجام شدهاست؛ سپاس، درود، تهنیت، تبریک.
شاه باز (فارسی دری).
آفریننده، جهان آفرین، سخن آفرین.
ستایش، مرحبا، بن مضارع آفریدن
در زبان کوچه بازاری معاصر [آفرین] به افرادی گویند که از خود بی اختیاری کرده و باد معده به صورت مکرر از خود خارج میکنند.
که تا گرم و سردی برویش نیاری که این است خشک و تر آفرینش
به شاهی بر او هندیان آفرین بخواندند شد نام او بر نگین
این مجموعه تلویزیونی، دربارهٔ یک شاعر کتابفروش به نام «آقا کمال» است که به انگیزه نوعدوستی، دختر جوانی را پناه دادهاست و سپس به جستجوی پدر و مادر او میرود و در این راه، نشانههایی از معشوقهٔ گمشدهاش «راحله» را هم مییابد. او در ادامه، به بندرعباس میرود و آنجاست که در مییابد «راحله»، سالهاست که جان به جان آفرین تسلیم کردهاست.
شمس تبریز ار چه پشتش سوی ماست صد هزاران آفرین بر روش باد
همان نامه کش نام شاه آور است به گوینده بر آفرین درخور است
چو بست نقش تو نقاش کارگاه ازل از او بخامهٔ صنع خودآفرین برخاست