هیچجا
جمله سازی با هیچجا
هیچجا بیدل سراغِ رنگهای رفته نیست صد نگه چون شمع در هر انجمن گم کردهام
ز مفلس معتبر نبود سخن، هرچند حق باشد که نقش سکهٔ رایج هیچجا بیزر نمیگردد
در هیچجا هرگز نشد بیند ترا تنها کسی یا تو در آغوش کسی یا در بر تو ناکسی
آن که در آغاز عمر از غیرت دین هیچجا نیستش آرامگاهی در جهان جز صدر زین
چو شمع تا به فنا هیچجا نیاسایم مرا سریستکه احرام نقش پا بستهست
توییکه غیر دلم هیچجا مقام تو نیست اگر نگین دمد آفاق جای نام تو نیست